خوبه بخونش...
همینطوری که توی ماشین نشستم ومنتظر مامانمم...به اطرافم خوب توجه میکنم بعضی ها خیلی عجله دارن انگار دیرشون شده... بعضی ها با گوشیشون در حال مکالمن با کی نمیدونم...یه جایی خیلی شلوغ پلوغه ..این زنا هم بیکارنا...همشون دور یه دست فروشو گرفتن حتی نمیذارن بنده خدا نفس بکشه...حالا مگه چی میفروشه لباسای زشته زشت...بیشترشونم نمیگیرنا فقط میخوان نگاه کنن...نمیدونم شاید براشون جالبه...نه یکی مثل اینکه داره میگیره..لباساشم بد نیستا...اه برو کنار دیگه سیریش ..باید حتما اینجا این بی صاحابو پارک کنی اه اه...بلاخره رفت ...نه مثل اینکه رفتنی نیست..
دیگه یواش یواش دارم قات میزنم پس این مامان ما کونکنه رفته باشه پیش دست فروش ..بعید هم نیستا
اینو همینجوری نوشتم اصلا دلم خواست خیالیه..نیگا نیگا میکنه
مطالب مرتبط
نظرات
این نظر توسط دایی رضا در تاریخ 1391/2/11/1 و 23:54 دقیقه ارسال شده است | |||
اگر آنکه رفت خاطره اش را می بُرد فرهاد سنگ نمی سُفت! مجنون آشفته نمی خُفت! حافظ شعر نمی گفت! |
این نظر توسط علیرضا در تاریخ 1391/2/11/1 و 23:32 دقیقه ارسال شده است | |||
بابا من که چیزی نگفتم چشامم ارثی اینجوریه |
این نظر توسط nashenas در تاریخ 1391/2/11/1 و 22:11 دقیقه ارسال شده است | |||
kash be jaye in hame ke be atraf negah mikardi ye kami ham be man negah mikardi are ba toam ba toye bi vafa |